Image result for ‫معیار های سنتی و نوین ارزیابی عملکرد‬‎مقدمه

رشد و توسعه اقتصاد، افزایش شرکتهای سهامی و تفکیک مدیریت از مالکیت، امروزه مسائل نمایندگی را به یکی از مهمترین دغدغه های سرمایه گذاران مبدل ساخته است. مسائل نمایندگی از این واقعیت سرچشمه می گیرد که سرمایه گذاران معمولاً دارای تمایل و یا توانایی لازم جهت اداره امور شرکت نیستند، لذا این مسئولیت را به مدیران محول می کنند. چنانچه هر دو گروه مدیران و سرمایه گذاران به دنبال بیشینه کردن منافع شخصی خود باشند و در صورتیکه اعمال نظارت بر عملکرد نماینده نیز مستلزم صرف هزینه باشد، این امر به طور ضمنی حاوی این پیام است که نماینده ممکن است همواره در صدد تأمین منافع مالک و حداکثر کردن ثروت وی نباشد. از این رو انتخاب معیاری مناسب به منظور اطمینان از دستیابی شرکت به هدف نهایی خود که همانا بیشینه کردن ثروت مالکان است، از مهمتریت راهکارهای پیش روی سهامداران برای ارزیابی عملکرد شرکت و به تبع آن تصمیم گیریهای صحیح اقتصادی است.

با توجه به اینکه سهام داران و اعتباردهندگان، منابع مالی محدود خود را به بنگاههای اقتصادی تخصیص می دهند، ارزیابی عملکرد بنگاه به منظور اطمینان از تخصیص بهینه منابع محدود، امری مهم و حیاتی به شمار می آید. ارزیابی عملکرد بنگاههای اقتصادی، نیازمند شناخت معیارها و شاخص هاست که در دو مجموعه شاخص های مالی و غیرمالی طبقه بندی می شود. برخی از معیارهای مالی که برای ارزیابی عملکرد بنگاه از اهمیت بیشتری برخوردار هستند، عبارتند از : نرخ بازده سرمایه گذاری (ROI)، سود باقیمانده (RI)، نرخ بازده فروش (ROS)، ارزش افزوده اقتصادی (EVA)، ارزش افزوده بازار (MVA) و شاخص جامع سنجش عملکرد(BSC). دو معیار اخیر از مهمترین شاخص های سنجش عملکرد تلقی می شود. شاخص های عملکرد مبتنی بر ارزش، در فرایند ارزیابی به منظور آگاهی از میزان ارزش آفرینی بنگاههای اقتصادی، در مقایسه با شاخص های سنتی مبتنی بر داده های تاریخی، از کاربرد بیشتری برخوردار است که در قضاوت آگاهانه و پایدار، سودمندتر است. زیرا مفاهیم ارزش و ارزش آفرینی را مبنا و هدف قرار می دهد. سنجش عملکرد از وظایف مدیریتی به شمار آمده و مفهوم عینی به کسب و کار و مدیریت داده است. ارزیابی عملکرد، فرایند رسمی فراهم آوردن اطلاعات در مورد نتایج کار است. این امر سبب شناسایی نقاط قوت سازمان و بزرگ جلوه دادن آن به منظور خلق ارزش های بیشتر و در واقع عملکرد مطلوب تر می شود، چرا که با تجزیه و تحلیل فعالیت های گذشته بنگاه، نگاهی به آینده دارد تا به بیشینه کردن ارزش ها کمک کند.

اهمیت موضوع

ارزش و ارزش آفرینی اندیسه جدید فعالان اقتصادی است که در چارچوب آن، وظایف مدیریت شکل گرفته و معنای جدید یافته است. کسب و کار مبتنی بر ارزش، ارزش آفرینی تلقی می گردد. به طوریکه فعالیت اقتصادی بنگاههای کسب و کار بدون اندیشه و عمل زایش ارزش، استمرار نخواهد داشت. مدیریت مبتنی بر ارزش(VBM) نیز تفکر جدیدی است که فرایندی پویا بوده و در زنجیره ارزش معنی و اجرا می شود.

یکی از ویژگی های مهم مقیاسهای عملکرد ارزش افزوده این است که به طور مستقیم به فنون بودجه بندی سرمایه ای مرتبط هستند که در تأمین مالی شرکت ها مورزد استفاده قرار می گیرند. مخصوصاً سود اقتصادی را که قابل مقایسه با فنون ارزش فعلی خالص است و در بودجه بندی سرمایه ای مؤسسات مورد استفاده قرار می گیرد، در نظر می گیرند. مقیاسهای ارزش افزوده اساساً برای اندهزه گیری عملکرد مدیریت که مبتنی بر توانایی مدیران در افزودن بر ارزش شرکت است، مورد استفاده قرار می گیرند. این مقیاسها همچنین توسط تحلیل گران اوراق بهادار نیز بکار گرفته می شوند، زیرا اعتقاد بر این است که عملکرد مدیریت می تواند در بازدهی سهام شرکت ها انعکاس یابد.

مفاهیم ارزش افزوده (VA)

ارزش افزوده ما به ازای ارزشی است که بر اثر برخی اعمال و پدیده ها و کار با ابزار مختلف ایجاد می شود. ارزش افزوده، در حقیقت ارزش اضافه شده به فعالیت های قبلی (ورودیها)، یا ارزش نهایی تولید پس از کسر ارزش کالاها و خدمات واسطه ای است. کاربرد ارزش افزوده را می توان در سه حوزه مورد توجه قرار داد:

کاربرد اقتصادی : شناخت توانمندیهای اقتصادی بنگاهها؛ نظیر بهره وری در استفاده از منابع و عوامل تولید.

کاربرد مدیریتی : شناخت توانمندیها و کارکرد های منابع انسانی؛ نظیر نیروی کار تولید به منظور سنجش عملکرد.

کاربرد حسابداری : تحلیل مالی منطقی و سودمند از وضعیت و عملکرد مالی بنگاههای اقتصادی در مقایسه با سود حسابداری.

ارزش افزوده به دو طریق زیر قابل محاسبه می باشد :

الف : محاسبه ارزش افزوده بر اساس ارزش معاملات (روش تفریق) :

ارزش معاملات واسطه ای – ارزش معاملات نهایی = ارزش افزوده

ارزش کالاها و خدمات واسطه ای و مواد اولیه – ارزش کالا و خدمات تولید شده = ارزش افزوده

ب : محاسبه ارزش افزوده بر اساس دریافتی عوامل تولید (روش جمع) :

استهلاک سرمایه + سود + بهره + اجاره + حقوق و دستمزد = ارزش افزوده

شاخصهای سنجش عملکرد :

معیارهای سنجش عملکرد جزء اصلی سیستم های کنترلی مدیریت است. برنامه ریزی خوب و تصمیم های کنترلی، نیازمند چگونگی عملکرد واحدهاست. مدیریت سطح بالا باید مدیرین و کارکنان را برای دستیابی به اهداف سازمان تحریک نماید. ارزیابی عملکرد و پاداش ها، عناصر کلیدی در جهت تحریک مدیران است. ارزیابی عملکرد واحدهای سازمانی، پیش نیازی در جهت تخصیص منابع است و مقایسه مبالغ پیش بینی و واقعی، رهنمودی در جهت تخصیصهای آتی به شمار می آیند. ارزیابی عملکرد، مدیران سطح بالا را در تصمیم گیری در مورد حقوق، پاداش، ارزیابی های آتی و شاخص های توسعه کمک می کند. این معیار ها را می توان در دو شاخه معیارهای سنتی و نوین دسته بندی کرد.

معیارهای مالی سنتی :

بازده سرمایه گذاری : یک معیار حسابداری مبتنی بر سرمایه گذاری است و شامل همه عناصر سودآوری (درآمد، هزینه و سرمایه گذاری) می باشد.

متوسط سرمایه گذاری / سود عملیاتی = ROI

سرمایه گذاری / سود = درآمد/ سود * سرمایه گذاری/ درآمد = ROI

بازده سرمایه گذاری نشان می دهد که مدیر می تواند با کاهش سرمایه گذاری در داراییهای ثابت و جاری به سود تعیین شده دست یابد؛ یعنی فروش داراییهای بلا استفاده.

سود باقیمانده : عبارتست از :

بازده مورد انتظار سرمایه گذاری – سود عملیاتی = سود باقیمانده

(سرمایه گذاری * نرخ بازده مورد انتظار) – سود عملیاتی = سود باقیمانده

3- بازده فروش : بازده فروش یکی از اجزای بازده سرمایه گذاری در روش تحلیلی سودآوری دوپونت است :

  درآمد فروش / سود عملیاتی = ROS

4- سود هر سهم : سود هر سهم نشان می دهد که به ازای هر سهم، چه میزان عایدی به دست آمده است و هرچه نتیجه نسبت بیشتر باشد، گویای عملکرد مطلوب شرکت می باشد. از این نسبت برای ارزشیابی سهام نیز استفاده می شود که با توجه به قیمت بازاری سهام (قیمت معاملاتی)، ارزش سهام در آینده نیز معلوم می گردد.

تعداد سهام عادی / سود خالص = EPS

5- قیمت به سود هر سهم : شاخص سنجش عملکرد در بازار سرمایه است و نشان می دهد که هر سهم به ازای عایدی، به چه قیمتی در بازار سرمایه معامله شده است. هر چه نسبت بالا باشد، گویای عملکرد مطلوب شرکت در بازار سرمایه است.

Pf = P.E * سود هر سهم / قیمت معاملاتی هر سهم = P / EPS

6- نسبت بازده حقوق صاحبان سهام :

در بین معیارهای عملکرد حسابداری، بازده حقوق صاحبان سهام از پرطرفدارترین و پرکاربردترین معیارهای عملکرد حسابداری است. فرمول محاسبه بازده حقوق صاحبان سهام به شرح ذیل است.

ROE = NI / Equity = NI / Sale * Sale / Asset * Asset / Equity

NI : سود خالص

Sale : فروش

Asset : ارزش دفتری داراییها

Equity : ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام

بازده حقوق صاحبان سهام گویای این است که چه میزان بازدهی بوسیله سرمایه گذاران بابت وجوه سرمایه گذاری شده توسط آنان ایجاد شده است. استفاده از این معیار در بخشهایی که مدیران در تصمیم های مرتبط با تحصیل داراییها، خرید، جنبه های اعتباری، مدیریت وجوه نقد و سطح بدهیهای جاری نفوذ زیاد دارند، مناسب است.

بازده حقوق صاحبان سهام نشان دهنده هزینه واقعی استفاده از پول است. در مواردی که هزینه فرصت تصمیم گرفته شده با هزینه وجوه به کار گرفته شده برابر نباشد، مدیر تمایل پیدا می کند که به گونه ای عمل کند که بیشترین منافع برای مالکان ایجاد شود و پروژه هایی را با هدف بیشینه ساختن معیار عملکرد انتخاب کند. با وجود حمایت گسترده از معیار بازده حقوق صاحبان سهام، بکارگیری این معیار با کاستی هایی بدین شرح همراه است.

با توجه به توانایی مدیریت در بکارگیری روشهای مختلف حسابداری، مدیریت می تواند به شکل قانونی و در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری، سود شرکت را دستخوش تغییر و هم راستا با تمایلات شخصی خود سازد.

در محاسبه این نسبت، هزینه حقوق مالکانه نادیده انگاشته می شود، حال آنکه این منبع گرانترین منبع تأمین منبع مالی است.

مدیران قادرند بدون هیچگونه بهبود در عملکرد شرکت و تنها از راه تجدید ساختار سرمایه شرکت و از طریق جایگزین کردن حقوق صاحبان سهام یا بدهی، این نسبت را فزونی بخشند.

استفاده از حقوق صاحبان سهام به عنوان معیار عملکرد، تمایل مدیران را به پذیرش پروژه های نامناسبی که از محل بدهی تأمین مالی شده و نیز رد پروژه های مناسبی که از محل حقوق صاحبان سهام تأمین مالی می شوند، افزایش می دهد.

حتی در صورت بهبود نیافتن کارایی داراییها، تحت شرایط تورمی بازده حقوق صاحبان سهام افزایش می یابد.

این نسبت معیاری با نگرش کوتاه مدت است. لذا تمرکز زیاد بر دوره جاری ممکن است آن را از توجه به فرصت های رشد دراز مدت باز دارد.

7- نسبت بازده داراییها :

این نسبت، میزان کارایی مدیریت را در به کار بردن منابع موجود جهت تحصیل سود نشان می دهد و یکی از نسبتهای سودآوری است که در تجزیه و تحلیل آن، منبع سود نه به صورت مطلق بلکه در ارتباط با منبع تحصیل آن مورد بررسی قرار می گیرد.

ROA = NI / Asset = NI / Sales * Sales / Asset

همچون نسبت بازده حقوق صاحبان سهام، برخی ایرادهای وارده به نسبت بازده داراییها بدین شرح است :

حضور سود حسابداری در محاسبه نسبت بازده داراییها و امکان دستکاری سود بوسیله مدیریت یکی از ایرادات وارد بر نسبت بازده داراییهاست.

برخی عوامل کنترل ناپذیر مدیریت مانند شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … بر این نسبت تأثیرگذار است.

این نسبت تأکید زیادی بر عملکرد کوتاه مدت مدیریت دارد، لذا از دیدگاه آینئه نگر و بررسی عواقب و اثرات آینده تصمیمات مدیریت بازمانده است.

پیروی از اصل بهای تمام شده تاریخی باعث می شود تحت تأثیر تورم بدون بهبود در کارایی نسبت بازده داراییها افزایش یابد.

ب : معیارهای مالی نوین

1- ارزش افزوده اقتصادی (EVA)

ارزش افزوده اقتصادی، معیاری است که جهت نظارت کلی در زمینه خلق ارزش شرکت بکار برده می شود. مقیاس های ارزش افزوده اساساً برای اندازه گیری عملکرد مدیریت که مبتنی بر توانایی مدیران در افزودن بر ارزش شرکت است، مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین، این مقیاس ها توسط تحلیلگران اوراق بهادار نیز بکار گرفته می شود. در مورد ارزش افزوده اقتصادی، عملکرد سالانه مدیریت را از طریق مقایسه سود عملیاتی خالص منهای مالیات تعدیل شده با هزینه کل سرمایه، مورد ارزیابی قرار می دهند. اگر سود عملیاتی خالص منهای مالیات تعدیل شده در طی یک سال مشخص بر مقدار واحد پولی هزینه سرمایه پیشی گرفت، این شرکت دارای ارزش افزوده اقتصادی برای یک سال است و برای سهام داران خود ارزش افزوده به همراه خواهد داشت. برعکس، هرگاه ارزش افزوده اقتصادی منفی باشد، شرکت در طی یک سال نتوانسته است به اندازه کافی سود کسب کند و نمی تواند هزینه سرمایه خود را پوشش دهد و ارزش شرکت پایین می آید.

EVA = NOPAT – C% (TC)

NOPAT : سود عملیاتی خالص پس از کسر مالیات

C% : نرخ هزینه سرمایه بر حسب درصد

TC : کل هزینه به کار گرفته شده

کاربرد های ارزش افزوده اقتصادی :

درون سازمانی : استفاده درون سازمانی ارزش افزوده اقتصادی اساساً این است که افرادی را که در داخل شرکت قرار دارند، وادار نماید به نحوی عمل کنند که برای مالکان شرکت، بهترین حالت باشد. به عبارت دیگر، هدف این شاخص بعنوان یک ابزار مدیریتی این است که مدیران را وادار کتد به گونه ای رفتار کنند که گویی آنها مالکان واحد تجاری هستند.

برون سازمانی : ارزش افزوده اقتصادی، علاوه بر اینکه بعنوان ابزاری برای سرمایه گذاری محسوب می شود، به عنوان یک مقیاس موثر برای سنجش عملکرد شرکت معرفی می شود. مقیاسی که بیشتر از هز مقیاس دیگری به طور مستقیم با سهام در ارتباط است و در خصوص قیمت گذاری مناسب اوراق بهادار شرکت برای سرمایه گذاری به کار می رود، بطوریکه یکی از مهمترین خواص ارزش افزوده اقتصادی ارتباط قوی آن بارقیمت سهام است.

2- ارزش افزوده بازار (MVA)

بر خلاف ارزش افزوده اقتصادی که بطور کلی یک ارزیابی از عملکرد داخلی شرکت می باشد، ارزش افزوده بازار مقیاسی برای عملکرد خارجی آن است.

میانگین ارزش بازار بدهی – میانگین ارزش بازار سهام = ارزش افزوده بازار

بمنظور تحلیل درست این عملکرد، باید به تغییرات مثبت ایجاد شده در طی زمان به عنوان مثال درصد تغییر در هر سال توجه کنیم. مقایسه این تغییرات در ارزش افزوده هر سال با وضعیت بازارهای سهام و اوراق قرضه، به علت اینکه این ارزش های بازار تحت تأثیر نرخ های بهره و شرایط کلی اقتصاد قرار دارند، حائز اهمیت است. ارزش افزوده اقتصادی شاخصی بر پایه مدیریت مبتنی بر ارزش است که به کنترل کل ارزش ایجاد شده در یک تجارت می پردازد. ارزش افزوده اقتصادی با اندازه گیری سود پس از کسر بازده مورد انتظار سهامداران، سود دهی اقتصادی را بیان می کند. ایجاد بهبود در ارزش افزوده اقتصادی به معنای افزایش ثروت سهامداران است. ارزش افزوده اقتصادی زبان مشترک را در سازمان فراهم می کند.

ارزش افزوده نقدی (CVA) :

ارزش افزوده نقدی به مازاد وجه نقدی گفته می شود که پس از کسر هزینه های سرمایه نقدی از سود نقدی عملیاتی بدست می آید. به این مازاد وجه نقد، گاهی اوقات سود نقدی مازاد نیز اتلاق می شود.

هزینه نقدی سرمایه – سود نقدی عملیاتی پس از کسر مالیات = ارزش افزوده نقدی

سود نقدی بعد از مالیات = وجه نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی پس از مالیات پرداختی

هزینه های غیرنقدی + تعهدیها + سود (زیان) عملیاتی = سود نقدی عملیاتی

هدف اساسی معیار عملکرد ارزش افزوده نقدی، ارزیابی عملکرد مدیریت در قبال ارزشی است که برای سهامداران ایجاد کرده است.

ارزش افزوده سهام دار (SVA) :

SVA عملکرد بنگاه را ازطریق تحلیل تأثیر تصمیمات‌ مدیریت برخالص ارزش فعلی جریان‌های نقدی برای‌ سهامداران مورد سنجش قرار می‌دهد. این معیار قدرت‌ بنگاه را در کسب درآمد بیشتر از هزینه‌ها اندازه‌گیری و منعکس می کند.ضمن این که‌ SVA سازوکار لازم جهت تحلیل و تصمیم‌گیری در مورد سود از بین یکی از روش‌های زیر فراهم می‌آورد:

1- سرمایه‌گذاری مجدد در کسب کار فعلی

2.سرمایه‌گذاری در رشته‌های جدید کسب و کار

3- توزیع سود

امروزه حسابداران با استفاده از فنون‌ SVA اطلاعات و شاخص‌های رادر اختیار سهامداران قرارمی‌دهند که‌ براساس آنها تصویر روشنی از وضعیت جریان‌ های نقدی‌ فعلی و آتی بنگاه، توان درآمدزایی و تاثیرات احتمالی‌ تصمیمات عمدی مدیران بر ایجاد تغییرات در ارزش بنگاه‌ بدست می‌آورند.

نتیجه گیری :

با توجه به آنچه که در باب شاخص‌های سنجش عملکرد بحث شده است،و نظر به تغییرات‌ لحظه‌ای محیط اقتصادی،اجتماعی-فرهنگی و…مبانی‌ اندازه‌گیری باید از عوامل سخت و بی‌روح مالی فراتر رفته وبه سوی تولید اطلاعات جدید در مورد خلق ارزش توسط بنگاه و دارایی‌های نامشهود حرکت کند.

همان‌طورکه گفته شد سنجش عملکرد بنگاه بر مبنای رویکرد سنتی بدلیل محدودیت‌های ذاتی و ناهماهنگی با شرایط نوین اقتصادی، نبود انعطاف‌پذیری‌ جهت تطبیق با شرایط محیطی در حال تغییر، بی‌توجهی به‌ شاخص‌های غیر مالی، نادیده انگاشتن سرمایه‌های فکری و رویکرد گذشته ‌نگری آن، نمی‌تواند مقیاس خوبی برای‌ ارزیابی باشد، لذا پیشنهاد می‌شود بدون توجه به‌ طبقه ‌بندی‌های رایج با تلفیقی ازشاخص‌های سنتی، نوین وسایر معیارها، عملکرد بنگاه مورد ارزیابی قرار گیرد. امروزه‌ معیارهای عملکرد نباید صرفاً درمحدوده اعداد وارقام‌ مالی (سود،درآمد، سرمایه)باشد بلکه به‌ مفاهیم مهمتر توجه داشته باشند که در واقع سرمنشاء ارزش‌ می‌باشند. مفهوم مشتری‌مداری، داشتن سهم از بازار بطور مستمر، افزایش توانایی‌های نیروی انسانی جهت ارائه‌ خدمت به مشتریان با انجام آموزش‌های مستمر جلوه‌های‌ مهمی ازیک بنگاه می‌باشند که به خلق ارزش پایدار کمک‌ کرده، لذا باید مورد بررسی وسنجش قرار گیرند.

اخبار حسابداری

کد خبر:4552